خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ابری
2 . پوشیده
[صفت]
bedeckt
/bəˈdɛkt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: bedeckter]
[حالت عالی: bedecktesten]
1
ابری
(هوا) گرفته
مترادف و متضاد
bewölkt
1.Vormittags war der Himmel noch bedeckt, später klarte es auf.
1. پیش از ظهرها، آسمان هنوز ابری بود؛ بعد از آن صاف شد.
2
پوشیده
مترادف و متضاد
belegt
1.Die mit Schnee bedeckten Dächer glitzerten in der Sonne.
1. شیروانیهای پوشیده از برف، در برف برق میزدند.
2.Seine Haut ist bedeckt von Eiterbläschen.
2. پوستش پوشیده [پر] از جوش است.
mit etwas (Dat.) bedeckt sein
از چیزی پوشیده بودن
Der Berggipfel war mit Schnee bedeckt.
قله از برف پوشیده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
bedecken
bedauernswert
bedauern
bedauerlicherweise
bedauerlich
bedenken
bedenkenlos
bedenklich
bedenkzeit
bederstrasse
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان