خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فریب دادن
2 . خیانت کردن
[فعل]
betrügen
/bəˈtʁyːɡən/
فعل گذرا
[گذشته: betrog]
[گذشته: betrog]
[گذشته کامل: betrogen]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
فریب دادن
کلاه برداری کردن
jemanden betrügen
کسی را فریب دادن [سر کسی کلاه گذاشتن]
1. Die Rechnung stimmt nicht. Der Kellner hat mich betrogen.
1. صورتحساب جور در نمیآید. گارسون من را فریب داد.
2. Ich würde meine Familie niemals betrügen.
2. من هیچ وقت خانوادهام را فریب نمیدهم.
3. Sie hat ihre Geschäftspartner betrogen.
3. او شریک تجاریاش را فریب دادهاست.
2
خیانت کردن
jemanden betrügen
به کسی خیانت کردن
1. Er betrügt seine Frau.
1. او به زنش خیانت میکند.
2. Sie hat ihren Mann betrogen.
2. او به شوهرش خیانت کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
betrübt
betrüblich
beträchtlich
betrunkene
betrunken
betrüger
betrügerei
bett
bettelei
betteln
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان