خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پرداخت
[اسم]
die Bezahlung
/bəˈʦaːlʊŋ/
قابل شمارش
مونث
[جمع: bezahlungen]
[ملکی: bezahlung]
1
پرداخت
1.Für die Bezahlung haben Sie vier Wochen Zeit.
1. آنها چهار هفته برای پرداخت زمان دارند.
2.Nach der Bezahlung gehört die Uhr Ihnen.
2. ساعت بعد از پرداخت به شما تعلق دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
bezahlfernsehen
bezahlen
bezahlbar
bewölkung
bewölkt
bezaubernd
bezeichnen
bezeichnend
bezeichnung
bezeugen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان