خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دیسکو
[اسم]
die Disco
/ˈdɪsko/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Discos]
[ملکی: Disco]
1
دیسکو
1.Heute abend gehen wir in die Disco tanzen.
1. امشب ما به دیسکو میرویم و میرقصیم.
2.Lasst uns in eine Disco gehen.
2. بیاید به دیسکو برویم.
کاربرد واژه Disco بهمعنای دیسکو
Disco یا دیسکو محلی است که در آن موسیقی پخش میشود و مردم بر روی یک سن میرقصند. Discoها معمولاً شکل مدرنی دارند و موسیقی پخششده در آنها هم انرژی بیشتری دارد. در Disco معمولاً انواع نوشیدنی و خوراکیهای سبک هم به فروش میرسد.
تصاویر
کلمات نزدیک
discjockey
dirndl
dirigieren
dirigent
direktübertragung
diskette
diskettenlaufwerk
disko
diskontsatz
diskothek
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان