خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فشار
2 . چاپ
[اسم]
der Druck
/dʁʊk/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Drucke]
[ملکی: Drucks]
1
فشار
1.Mit einem Knopfdruck schaltet man das Gerät ein.
1. با یک فشار به دکمه آدم دستگاه را روشن میکند.
2.Wie hoch muss der Druck in den vorderen Reifen sein?
2. فشار چرخهای جلو باید چقدر باشد؟
auf jemanden/etwas Druck ausüben
به کسی/چیزی فشار وارد کردن
Ich möchte keineswegs Druck auf sie ausüben.
من بههیچوجه نمیخواهم بر آنها فشار وارد کنم.
2
چاپ
نشر
1.Der Druck der Maschine sind einstellbar.
1. چاپ ماشین قابل تنظیم است.
2.ein leichter Druck auf den Knopf
2. یک چاپ مختصر بر روی دکمه
تصاویر
کلمات نزدیک
drosseln
drossel
drops
dromedar
drollig
druckbuchstabe
drucken
drucker
druckerei
drucksache
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان