1 . اخلاقی
[صفت]

ethisch

/ˈeːtɪʃ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: ethischer] [حالت عالی: ethischsten]

1 اخلاقی

مترادف و متضاد moralisch sittlich
  • 1.Es ist unsere ethische Pflicht, Menschen in Not zu helfen.
    1. کمک‌کردن مردم در مضیقه وظیفه اخلاقی ما است.
  • 2.Wir sprachen mit unseren Kindern über ethische Prinzipien.
    2. ما با کودکانمان درباره اصول اخلاقی صحبت می‌کنیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان