خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تندرست
[صفت]
fit
/fɪt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: fitter]
[حالت عالی: fitteste-]
1
تندرست
خوشاندام
1.Er sieht wie ein Sportler aus, sehr schlank und fit.
1. او مانند یک ورزشکار بهنظر میرسد، خیلی لاغر و خوشاندام.
sich fit halten
تناسب اندام خود را حفظ کردن
Ich halte mich fit durch Radfahren.
من تناسب اندام خود را با دوچرخهسواری حفظ میکنم.
تصاویر
کلمات نزدیک
fiskus
fischsuppe
fischstäbchen
fischrestaurant
fischpastete
fitness
fitness-studio
fitnessgerät
fitnessraum
fitnessstudio
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان