خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . داوطلبانه
[صفت]
freiwillig
/ˈfʀaɪ̯ˌvɪlɪç/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: freiwilliger]
[حالت عالی: freiwilligste-]
1
داوطلبانه
خودخواسته
1.Manchmal bleibe ich freiwillig länger.
1. گاهیاوقات من داوطلبانه بیشتر (آنجا) میمانم.
2.Unsere Kinder gehen nie freiwillig ins Bett.
2. کودکان ما هیچگاه خودخواسته به تختخواب نمیروند.
تصاویر
کلمات نزدیک
freitags
freitagabend
freitag
freispruch
freisprechanlage
freizeit
freizeitaktivität
freizeitmöglichkeiten
freizeitsportler
freizeitstress
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان