خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قطعی
2 . مشخصا
[صفت]
gewiss
/ɡəˈvɪs/
قابل مقایسه
1
قطعی
مسلم، معلوم، مشخص
1.Der Tod ist jedem gewiss.
1. مرگ برای همه قطعی است.
2.Er hat eine gewisse Ähnlichkeit mit seinem Vater.
2. او شباهت مشخصی به پدرش دارد.
[قید]
gewiss
/ɡəˈvɪs/
غیرقابل مقایسه
2
مشخصا
به وضوح
1.Er ist gewiss noch nicht fertig, er braucht immer viel Zeit.
1. او مشخصا هنوز آماده نشده، او همیشه خیلی زمان نیاز دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
gewirr
gewinnzahl
gewinnung
gewinner
gewinnend
gewissen
gewissenhaft
gewissenhaftigkeit
gewissenlos
gewissensbisse
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان