خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دست (از مچ به پایین)
[اسم]
die Hand
/hant/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Hände]
[ملکی: Hand]
1
دست (از مچ به پایین)
1.Er gibt mir die Hand.
1. او با من دست میدهد.
2.Wasch dir bitte die Hände vor dem Essen.
2. لطفاً دستهایت را قبل از غذا بشوی.
von Hand
با دست
Die Kartoffeln muss man von Hand aufsammeln.
سیبزمینیها باید با دست جمع شوند.
تصاویر
کلمات نزدیک
hamstern
hamster
hampeln
hampelmann
hammermäßig
handarbeit
handball
handel
handeln
handelsbeziehung
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان