خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نقش اول
[اسم]
die Hauptrolle
/ˈhaʊ̯ptˌʁɔlə/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Hauptrollen]
[ملکی: Hauptrolle]
1
نقش اول
نقش اصلی
1.Er spielte die Hauptrolle im Film.
1. او نقش اصلی در فیلم را بازی میکرد.
2.Mein Bruder spielt die Hauptrolle in einem Actionfilm.
2. برادرم نقش اول در یک فیلم اکشن را بازی میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
hauptproblem
hauptperson
hauptmotiv
hauptgrund
hauptgericht
hauptsache
hauptsaison
hauptsatz
hauptschulabschluss
hauptschule
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان