1 . تلفیق کردن
[فعل]

integrieren

/ɪntəˈɡʁiːʁən/
فعل گذرا
[گذشته: integrierte] [گذشته: integrierte] [گذشته کامل: integriert] [فعل کمکی: haben ]

1 تلفیق کردن ادغام کردن، همسان کردن

مترادف و متضاد vereinen vereinigen zusammenführen
  • 1.Die Leute aus dem Ausland sollen besser integriert werden.
    1. مردم اهل خارج باید بهتر همسان شوند.
  • 2.Sie ist schon sehr gut im Team integriert.
    2. او بسیار خوب در تیم ادغام شده‌است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان