[اسم]

die Intelligenz

/ɪntɛliˈɡɛnʦ/
قابل شمارش مونث
[جمع: Intelligenzen] [ملکی: Intelligenz]

1 هوش

  • 1.Meine Kinder haben in der Schule einen Intelligenztest gemacht.
    1. بچه‌های من در مدرسه یک تست هوش دادند.
künstliche Intelligenz
هوش مصنوعی
  • Seine künstliche Intelligenz ermöglicht es ihm, jedes Problem zu lösen.
    هوش مصنوعی او این امکان را برایش فراهم می‌کند که هر مشکلی را حل کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان