خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کودکی
[اسم]
die Kindheit
/ˈkɪnthaɪ̯t/
غیرقابل شمارش
مونث
[ملکی: Kindheit]
1
کودکی
1.In meiner Kindheit war ich oft auf dem Land bei meinen Großeltern.
1. در کودکیام من معمولا در ییلاق [خارج از شهر] با پدربزرگ و مادر بزرگم بودم.
2.Meine Geschwister und ich hatten eine glückliche Kindheit.
2. برادران و خواهرانم و من کودکی شادی داشتیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
kinderzimmer
kinderwagen
kindertagesstätte
kindertag
kinderstuhl
kindheitstraum
kindisch
kindlich
kinkerlitzchen
kinn
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان