خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فاخته
[اسم]
der Kuckuck
/ˈkʊkʊk/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Kuckucke]
[ملکی: Kuckucks]
1
فاخته
کوکو
1.Der Kuckuck ruft im Wald.
1. فاخته در جنگل آواز میخواند.
2.Manche Kuckucke legen ihre Eier in die Nester anderer Vögel.
2. برخی فاختهها تخمهای خود را در آشیانه دیگر پرندهها میگذارند.
تصاویر
کلمات نزدیک
kuchenteig
kuchen
kubaner
kuba
krüppel
kuckucksuhr
kugel
kugellager
kugeln
kugelschreiber
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان