خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ساعت کوکو
[اسم]
die Kuckucksuhr
/ˈkʊkʊksˌʔuːɐ̯/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Kuckucksuhren]
[ملکی: Kuckucksuhr]
1
ساعت کوکو
1.Die kaputte Kuckucksuhr meiner Großmutter habe ich auch geerbt.
1. ساعت کوکوی مادربزرگم را نیز من به ارث بردم.
تصاویر
کلمات نزدیک
kuckuck
kuchenteig
kuchen
kubaner
kuba
kugel
kugellager
kugeln
kugelschreiber
kuh
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان