خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خودکار
[اسم]
der Kugelschreiber
/ˈkuːɡəlˈʃʁaɪ̯bɐ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Kugelschreiber]
[ملکی: Kugelschreibers]
1
خودکار
1.Hast du einen Kugelschreiber für mich?
1. برای من خودکار داری؟
2.Ich schreibe lieber mit einem Bleistift als mit einem Kugelschreiber.
2. من ترجیح میدهم با یک مداد بنویسم تا با یک خودکار.
3.Mein Kugelschreiber ist weg.
3. خودکار من نیست [گم شده].
تصاویر
کلمات نزدیک
kugeln
kugellager
kugel
kuckucksuhr
kuckuck
kuh
kuhle
kuhstall
kulant
kulanz
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان