خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . طولانی
[صفت]
langatmig
/ˈlaŋˌʔaːtmɪç/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: langatmiger]
[حالت عالی: langatmigsten]
1
طولانی
دراز
مترادف و متضاد
ausführlich
langwierig
weitschweifig
1.Ich konnte seiner langatmigen Erklärung nicht folgen.
1. من نمیتوانستم توضیح طولانیاش را گوش کنم.
2.Seine Rede war langatmig und langweilig.
2. سخنرانیاش طولانی و خستهکننده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
lang
landbau
landwirtschaftlich
landwirtschaft
landwirt
lange
lange finger machen
langen
langeweile
langfristig
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان