خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حال
[اسم]
die Laune
/ˈlaʊ̯nə/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Launen]
[ملکی: Laune]
1
حال
حال و حوصله
1.Heute geht es mir besser, aber gestern hatte ich richtig schlechte Laune.
1. امروز حالم بهتر است، اما دیروز واقعا حال بدی داشتم.
2.Ich habe schlechte Laune.
2. من حال بدی دارم.
3.Morgens hat sie immer schlechte Laune.
3. صبحها او همیشه حال بدی دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
laugenbrezel
lauge
laufwerk
laufvogel
laufsteg
launenhaft
launig
launisch
laura
laus
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان