خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عمل جراحی کردن
[فعل]
operieren
/opəˈʀiːʀən/
فعل گذرا
[گذشته: operierte]
[گذشته: operierte]
[گذشته کامل: operiert]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
عمل جراحی کردن
عمل کردن
1.einen Patienten operieren
1. بیماری را جراحی کردن
2.Wir müssen das Knie sofort operieren.
2. ما باید بلافاصله این زانو را عمل کنیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
operette
operativ
operationssaal
operation
oper
opernglas
opfer
opfern
opium
opponieren
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان