خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بدهی
2 . بدهکار بودن
[اسم]
die Schulden(pl)
/ˈʃʊldn̩/
غیرقابل شمارش
جمع
[ملکی: Schulden]
1
بدهی
بدهکاری
1.Jetzt habe ich alle meine Schulden bezahlt.
1. حالا من همه بدهی هایم را پرداخته ام.
2.Sie hat Schulden gemacht, um sich die neuen Möbel kaufen zu können.
2. او برای اینکه بتواند مبل های جدید را بخرد، بدهی بالا آوردهاست.
[فعل]
schulden
/ˈʃʊldn̩/
فعل گذرا
[گذشته: schuldete]
[گذشته: schuldete]
[گذشته کامل: geschuldet]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
2
بدهکار بودن
مقروض بودن
1.Du schuldest mir noch 20,- Euro.
1. تو هنوز به من 20 یورو بدهکاری.
تصاویر
کلمات نزدیک
schuldbewusst
schuld sein
schuld
schulbus
schulbuch
schuldgefühl
schuldig
schuldiger
schuldigkeit
schuldirektor
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان