خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ساکت بودن
[فعل]
schweigen
/ˈʃvaɪ̯ɡən/
فعل بی قاعده
فعل ناگذر
[گذشته: schwieg]
[گذشته: schwieg]
[گذشته کامل: geschwiegen]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
ساکت بودن
بیصدا بودن
1.Die Angeklagte schwieg, als der Richter ihn fragte.
1. متهم ساکت بود، وقتی قاضی از او سوال کرد.
2.Sie sprach viel, aber ihr Mann schwieg den ganzen Abend lang.
2. او خیلی صحبت میکرد، اما شوهرش همه شب را ساکت بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
schweigegeld
schweifen
schweif
schwefel
schwedisch
schweigsam
schweigsamkeit
schwein
schwein haben
schweinebraten
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان