خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بازی
[اسم]
das Spiel
/ʃpiːl/
قابل شمارش
خنثی
[جمع: Spiele]
[ملکی: Spiel(e)s]
1
بازی
مسابقه
1.Das nächste Spiel wird schwer werden.
1. بازی بعدی سخت خواهد بود.
2.Monopoly ist ein ganz bekanntes Spiel.
2. مونوپلی بازی خیلی معروفی است.
3.Nach 20 Minuten stand das Spiel 2:1.
3. بعد از 20 دقیقه بازی 2-1 است.
تصاویر
کلمات نزدیک
spiegelverkehrt
spiegelung
spiegelreflexkamera
spiegeln
spiegelei
spielbank
spieleabend
spielen
spielen sie schach?
spielend
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان