خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . صندلی
[اسم]
der Stuhl
/ʃtuːl/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Stühle]
[ملکی: Stuhl(e)s]
1
صندلی
مترادف و متضاد
Hocker
Schemel
Sessel
Sitzmöbel
1.Da hinten ist noch ein Stuhl frei.
1. آن پشت هنوز یک صندلی خالی هست.
2.Ist der Stuhl frei?
2. آیا این صندلی خالی است [آیا اینجا جای کسی نیست]؟
3.Wenn ich Gäste habe, reichen die Stühle oft nicht.
3. وقتی من مهمان دارم، اغلب صندلیها کافی نیستند [به تعداد مهمانان نیستند].
تصاویر
کلمات نزدیک
stufe
studium
studio
studierender
studieren
stumm
stumm wie ein fisch sein
stummel
stummfilm
stumpf
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان