خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قابلمه
2 . گلدان
[اسم]
der Topf
/tɔpf/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Töpfe]
[ملکی: Topf(e)s]
1
قابلمه
1.Das Essen ist im Topf.
1. غذا در قابلمه است.
2.Wir haben den Topf ganz leer gegessen.
2. ما قابلمه را تا (حد) خالیشدن خوردیم [هرچیزی در قابلمه بود، خوردیم].
2
گلدان
1.Dieses Jahr haben wir keine Töpfe mit Blumen auf dem Balkon.
1. امسال ما هیچ گلدانی با گل در بالکن نداریم.
2.Ich wollte nur Blumen in den Topf pflanzen.
2. من فقط میخواستم گلها را در گلدان بکارم.
تصاویر
کلمات نزدیک
topangebot
top
tool
toningenieur
tonqualität
topfblume
topfen
topfenstrudel
topzustand
tor
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان