1 . سرگرمی 2 . مکالمه 3 . نگهداری
[اسم]

die Unterhaltung

/ʊntɐˈhaltʊŋ/
غیرقابل شمارش مونث
[ملکی: Unterhaltung]

1 سرگرمی تفریح، [چیز سرگرم کننده]

  • 1.Die Unterhaltungssendungen haben die besten Sendezeiten.
    1. برنامه های سرگرم کننده بهترین زمان پخش را دارند.
  • 2.Wir wünschen Ihnen gute Unterhaltung.
    2. ما آرزو می کنیم کلی تفریح بکنی.

2 مکالمه گفت و گو

مترادف و متضاد gespräch Konversation
  • 1.Ich habe eine interessante Unterhaltung mit einem Politiker.
    1. من یک مکالمه جالب با یک سیاست مدار داشتم.

3 نگهداری حفظ، نگه‌داشت

  • 1.Die Zahlungen für die Unterhaltung müssen reduziert werden.
    1. هزینه‌های نگهداری بایستی کاهش بیابد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان