خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سرگرمی
2 . مکالمه
3 . نگهداری
[اسم]
die Unterhaltung
/ʊntɐˈhaltʊŋ/
غیرقابل شمارش
مونث
[ملکی: Unterhaltung]
1
سرگرمی
تفریح، [چیز سرگرم کننده]
1.Die Unterhaltungssendungen haben die besten Sendezeiten.
1. برنامه های سرگرم کننده بهترین زمان پخش را دارند.
2.Wir wünschen Ihnen gute Unterhaltung.
2. ما آرزو می کنیم کلی تفریح بکنی.
2
مکالمه
گفت و گو
مترادف و متضاد
gespräch
Konversation
1.Ich habe eine interessante Unterhaltung mit einem Politiker.
1. من یک مکالمه جالب با یک سیاست مدار داشتم.
3
نگهداری
حفظ، نگهداشت
1.Die Zahlungen für die Unterhaltung müssen reduziert werden.
1. هزینههای نگهداری بایستی کاهش بیابد.
تصاویر
کلمات نزدیک
unterhaltsam
unterhalten
untergeschoss
untergehen
untergang
unterhemd
unterhose
unterirdisch
unterkunft
unterlage
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان