خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پانسمان
2 . انجمن
[اسم]
der Verband
/fɛɐ̯ˈbant/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Verbände]
[ملکی: Verband(e)s]
1
پانسمان
بانداژ زخم
مترادف و متضاد
Bandage
1.Der Verband muss täglich gewechselt werden.
1. پانسمان باید به صورت روزانه عوض شود.
2.Die Krankenschwester benutzte einen Verband aus Gaze.
2. پرستار از بانداژ زخم از جنس گاز استفاده کرد.
2
انجمن
اتحادیه
1.Die Verbände haben ihre Lobby in Berlin.
1. انجمنها لابی خود در برلین را دارند.
2.Wir sind in Zusammenarbeit mit anderen Verbänden tätig.
2. ما در همکاری با دیگر اتحادیهها فعال هستیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
verbal
verb
verausgaben
verarzten
verarbeitung
verbandeln
verbannung
verbeamten
verbergen
verbessern
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان