خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ربع
2 . محله
[اسم]
das Viertel
/ˈfɪʁtəl/
قابل شمارش
خنثی
[جمع: Viertel]
[ملکی: Viertels]
1
ربع
یکچهارم
1.Es ist Viertel nach sieben.
1. ساعت یک ربع بعد از هفت است. [ساعت هفت و ربع است.]
2.Ich konnte von dieser riesigen Pizza nur ein Viertel essen.
2. من توانستم فقط یکچهارم از این پیتزای بزرگ را بخورم.
2
محله
منطقه
1.In meinem Viertel wohnen viele verrückte Leute.
1. در محله من آدمهای دیوانه زیادی زندگی میکنند.
2.Wir wohnen in einem schönen Viertel.
2. ما در یک محله زیبا زندگی میکنیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
vierte
viertausend
viermal
vierling
vierfach
viertelstunde
viertens
viertürig
vierzehn
vierzehnte
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان