خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رشد
[اسم]
das Wachstum
/ˈvakstuːm/
غیرقابل شمارش
خنثی
[ملکی: Wachstums]
1
رشد
نمو
مترادف و متضاد
zuwachs
1.Die Zukunft des Unternehmens hängt von dem wirtschaftlichen Wachstum ab.
1. آینده شرکت به رشد اقتصادی بستگی دارد.
2.Wie ist die Entstehung und das Wachstum einer Erdbeere?
2. پیدایش و نمو یک توتفرنگی چگونه است؟
تصاویر
کلمات نزدیک
wachstuch
wachsend
wachsen
wachsamkeit
wachsam
wachtel
wachter
wackelig
wackeln
wacker
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان