خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کار
2 . کارخانه
[اسم]
das Werk
/vɛʁk/
قابل شمارش
خنثی
[جمع: Werke]
[ملکی: Werk(e)s]
1
کار
اثر
1.Die bekanntesten Werke der Malerin sind in diesem Museum zu sehen.
1. مشهورترین کارهای این نقاش را میتوان در این موزه دید.
2.die frühen Werke des Schriftstellers
2. آثار قدیمی نویسنده
2
کارخانه
1.Die Firma hat ein Werk in Unna und eins in Hagen.
1. این شرکت یک کارخانه در "اونا" و یکی در "هاگن" دارد.
2.Wir haben gestern das Werk besichtigt.
2. ما دیروز از آن کارخانه دیدن کردیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
werft
werfen
werden
werdegang
werbung
werkbank
werken
werkstatt
werkstudent
werktag
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان