1 . بازتاب کردن
[فعل]

widerspiegeln

/ˈviːdɐˌʃpiːɡl̩n/
فعل گذرا
[گذشته: spiegelte wider] [گذشته: spiegelte wider] [گذشته کامل: widergespiegelt] [فعل کمکی: haben ]

1 بازتاب کردن منعکس کردن

مترادف و متضاد reflektieren
  • 1.Das Wasser spiegelte die Lichter wider.
    1. آب، نورها را بازتاب می‌کند.
  • 2.Ihr Gesicht spiegelte ihr Glück wider.
    2. چهره‌اش خوشحالی‌اش را منعکس می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان