خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . از هم جدا کردن
[فعل]
zerlegen
/ˌt͡sɛɐ̯ˈleːɡn̩/
فعل گذرا
[گذشته: zerlegte]
[گذشته: zerlegte]
[گذشته کامل: zerlegt]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
از هم جدا کردن
از هم باز کردن
مترادف و متضاد
auflösen
zerteilen
1.Die Anlage kann für einen mühelosen Transport zerlegt werden.
1. این دستگاه برای یک جابجایی ساده میتواند از هم باز شود.
2.Sie sollten die Uhr zerlegen.
2. بهتر است که ساعت را از هم باز کنید.
تصاویر
کلمات نزدیک
zerlaufen
zerkrümeln
zerkratzen
zerkochen
zerknüllen
zerlumpt
zerplatzen
zerrbild
zerreden
zerreiben
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان