خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . برخورد
[اسم]
der Zusammenstoß
/ʦuˈzamənˌʃtoːs/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: zusammenstöße]
[ملکی: zusammenstoßes]
1
برخورد
تصادف
1.bei dem Zusammenstoß der Züge gab es viele Tote.
1. به علت برخورد قطارها مردههای زیادی وجود داشت.
2.Hatten Sie Schuld an dem Zusammenstoß?
2. آیا در تصادف شما تقصیر داشتید؟
تصاویر
کلمات نزدیک
zusammenstellen
zusammensetzung
zusammensetzen
zusammensein
zusammenschließen
zusammenstoßen
zusammenwohnen
zusatz
zusatzinformation
zuschauen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان