1 . آبیاری کردن
[فعل]

bewässern

/bəˈvɛsɐn/
فعل گذرا
[گذشته: bewässerte] [گذشته: bewässerte] [گذشته کامل: bewässert] [فعل کمکی: haben ]

1 آبیاری کردن

مترادف و متضاد begießen wässern
  • 1.Ich bewässerte meinen Garten, um meine Pflanzen vor dem Austrocknen zu bewahren.
    1. من باغم را آبیاری کردم تا گیاهانم را از خشکسالی حفظ کنم.
  • 2.Sie bewässern die Felder durch ein System von Kanälen.
    2. آن‌ها زمین‌ها را با مجموعه‌ای از کانال‌ها آبیاری‌ می‌کنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان