1 . (از چیزی) صرف نظر کردن
[عبارت]

etwas über Bord werfen

/ɛtvas yːbɐ bɔʁt vɛʁfən/

1 (از چیزی) صرف نظر کردن (از چیزی) قطع امید کردن

  • 1.Inzwischen hat sie ihre sehr ehrgeizigen Pläne auch über Bord geworfen.
    1. در این میان او از برنامه‌های بیش از اندازه بلند پروازانه‌اش صرف نظر کرد.
  • 2.Wir sollten endlich alte Denkmuster über Bord werfen!
    2. ما بهتر است در نهایت از الگوهای فکری قدیمی صرف نظر کنیم.
توضیحاتی در رابطه با این عبارت
معنی تحت‌اللفظی این عبارت "چیزی را از لبه کشتی پرتاب کردن" است و منظور انداختن چیزی از داخل کشتی به درون آب است که کنایه از "(از چیزی) صرف نظر کردن" دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان