خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شعلهور
2 . درخشان
[صفت]
ablaze
/ɐblˈeɪz/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more ablaze]
[حالت عالی: most ablaze]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
شعلهور
مشتعل
معادل ها در دیکشنری فارسی:
برافروخته
سوزان
شعلهور
مشتعل
1.The whole building was ablaze.
1. کل ساختمان شعلهور شد.
2
درخشان
نورانی، روشن
a passing pleasure-boat which had all its lights ablaze
یک کشتی تفریحی در حال عبور که همه چراغهایش روشن بودند
تصاویر
کلمات نزدیک
ablative
ablation
abkhazia
abkhaz
abjured
able
able seaman
able-bodied
abled
ablegate
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان