Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . گریختن
[فعل]
to abscond
/æbˈskɑnd/
فعل ناگذر
[گذشته: absconded]
[گذشته: absconded]
[گذشته کامل: absconded]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
گریختن
فرار کردن، ناپدید شدن
مترادف و متضاد
escape
flee
1.He absconded with the company funds.
1. او با سرمایههای شرکت ناپدید شد.
2.She absconded from prison.
2. او از زندان فرار کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
abscission
abscissa
abscise
abscessed tooth
abscessed
absconder
abscondment
abseil
abseiler
absence
کلمات نزدیک
abscission
abscissa
abscind
abscess
abruptness
absconded
absconder
abseil
absence
absence makes the heart grow fonder
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان