خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حواس پرت
[صفت]
absentminded
/ˈæbsənt maɪndəd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more absentminded]
[حالت عالی: most absentminded]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
حواس پرت
فراموش کار
1.Grandma is getting more absentminded as she gets older.
1. مادربزرگ هر چه پیرتر می شود دارد حواس پرت تر [فراموش کار تر] می شود.
تصاویر
کلمات نزدیک
absently
absenteeism
absentee landlord
absentee ballot
absentee
absinthe
absinthium
absolute
absolute majority
absolutely
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان