خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جذب کردن
2 . به خاطر سپردن
[فعل]
to absorb
/əbˈzɔrb/
فعل گذرا
[گذشته: absorbed]
[گذشته: absorbed]
[گذشته کامل: absorbed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
جذب کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جذب کردن
مترادف و متضاد
draw in
engross
soak up
take in
exude
give out
1.Let the rice cook until it has absorbed all the water.
1. بگذارید برنج آنقدر بپزد که همه آب را (به خود) جذب کند.
2.Plants absorb carbon dioxide from the air.
2. گیاهان دیاکسید کربن را از هوا جذب میکنند.
2
به خاطر سپردن
هضم کردن (مطلب، اطلاعات و...)
مترادف و متضاد
digest
draw in
1.It's hard to absorb so much information.
1. به خاطر سپردن این همه اطلاعات کار سختی است.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
absolutism
absolutely
absolute
absinthe
absinth
absorbing
absorption
absquatulate
abstain
abstract
کلمات نزدیک
absolve
absolutistic
absolutist
absolutism
absolution
absorbable
absorbed
absorbed in something
absorbent
absorber
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان