خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پرهیز کردن
[فعل]
to abstain
/əbˈsteɪn/
فعل ناگذر
[گذشته: abstained]
[گذشته: abstained]
[گذشته کامل: abstained]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
پرهیز کردن
خودداری کردن، امتناع کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پرهیز داشتن
امتناع کردن
مترادف و متضاد
avoid
refrain
1.Benjamin abstained from wine.
1. "بنجامین" از (نوشیدن) شراب پرهیز کرد.
2.she intends to abstain from sex before marriage.
2. او قصد دارد از مقاربت قبل از ازدواج پرهیز کند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
absquatulate
absorption
absorbing
absorb
absolutism
abstract
abstract art
abstract expressionism
abstractionism
abstruse
کلمات نزدیک
absquatulate
absorptive
absorption
absorbingly
absorbing
abstainer
abstemious
abstemiously
abstention
absterge
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان