1 . درد
[اسم]

affliction

/əˈflɪkʃn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 درد ابتلا

معادل ها در دیکشنری فارسی: ابتلا بدبختی درد مرارت
  • 1.a crippling affliction of the nervous system
    1. دردی فلج کننده در سیستم عصبی
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان