خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کارشناس
[اسم]
aficionado
/əˌfiʃjəˈnɑˌdoʊ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کارشناس
متخصص، خبره
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اهل
مترادف و متضاد
connoisseur
expert
تصاویر
کلمات نزدیک
afghani
afghan hound
afghan
affront
affray
afield
afire
aflame
afloat
afoot
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان