خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . در شرف اجرا
2 . پیاده
[قید]
afoot
/ɐfˈʊt/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
در شرف اجرا
در حال برنامهریزی
1.There are plans afoot to increase taxation.
1. برنامههایی برای افزایش مالیات در حال برنامهریزی هستند.
2
پیاده
1.They were forced to go afoot.
1. آنها مجبور شدند پیاده بروند.
تصاویر
کلمات نزدیک
afloat
aflame
afire
afield
aficionado
afore
aforementioned
aforesaid
aforethought
afraid
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان