خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آژیر
2 . ساعت زنگدار
3 . هراس
4 . هراساندن
[اسم]
alarm
/əˈlɑrm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
آژیر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آژیر
شماطهدار
مترادف و متضاد
siren
warning sound
a car alarm
آژیر اتومبیل (دزدگیر)
2
ساعت زنگدار
ساعت کوکی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ساعت زنگدار
مترادف و متضاد
alarm clock
an old alarm
یک ساعت زنگدار قدیمی
3
هراس
دلهره
معادل ها در دیکشنری فارسی:
هول
مترادف و متضاد
fear
panic
1.He heard a noise, and jumped out of bed in alarm.
1. او صدایی شنید و (با) دلهره از تخت بیرون پرید.
[فعل]
to alarm
/əˈlɑrm/
فعل گذرا
[گذشته: alarmed]
[گذشته: alarmed]
[گذشته کامل: alarmed]
صرف فعل
4
هراساندن
نگران کردن
1.The noise alarmed the bird and it flew away.
1. آن صدا پرنده را هراساند و آن پرواز کرد (و رفت).
تصاویر
کلمات نزدیک
alanna
aland
alan
aladdin
alacrity
alarm bell
alarm call
alarm clock
alarmed
alarming
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان