خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ضداجتماعی
2 . گوشهگیر
[صفت]
antisocial
/ˌæntiˈsoʊʃl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more antisocial]
[حالت عالی: most antisocial]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ضداجتماعی
جامعهستیز
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جامعهستیز
مردمگریز
1.Some critics argued that movies can cause antisocial behavior.
1. برخی منتقدین بحث کردند که فیلمها میتوانند باعث بروز رفتارهای ضداجتماعی شوند.
2
گوشهگیر
غیراجتماعی، منزوی
1.I hope they won't think I'm antisocial if I don't go to the party.
1. امیدوارم اگر به مهمانی نروم، آنها فکر نکنند من آدم گوشهگیری هستم.
تصاویر
کلمات نزدیک
antislavery
antiseptic
antiscorbutic
antiquity
antiquities
antisocial behavior
antispasmodic
antithesis
antithetical
antitoxic
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان