خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قرار ملاقات
2 . انتصاب
[اسم]
appointment
/əˈpɔɪnt.mənt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
قرار ملاقات
نوبت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
راندهوو
وقت ملاقات
میعاد
قرار
مترادف و متضاد
meeting
rendezvous
appointment with somebody
قرار ملاقات با کسی
an appointment with my lawyer
قرار ملاقات با وکیلم
appointment for something
نوبت برای چیزی
an appointment for a blood test
نوبت برای آزمایش خون
a doctor's/dental appointment
نوبت دکتر/دندانپزشکی
to have (got) an appointment
قرار ملاقات داشتن
I've got a two o'clock appointment.
من ساعت دو قرار ملاقات دارم.
to cancel an appointment
قرار ملاقات را لغو کردن
I canceled the appointment.
من قرار ملاقاتم را لغو کردم.
to make an appointment (with a doctor)
نوبت دکتر گرفتن/وقت ملاقات با دکتر گرفتن
I'd like to make an appointment to see Doctor Evans, please.
من میخواهم برای دکتر "ایواز" نوبت [وقت] بگیرم، لطفا.
to make an appointment for somebody
برای کسی نوبت گرفتن
She made an appointment for her son to see the doctor.
او برای پسرش نوبت گرفت تا دکتر را ببیند.
to miss an appointment
به قرار ملاقات نرفتن
That's the second appointment he's missed.
این دومین قرار ملاقاتی است که نمیآید.
2
انتصاب
گمارش
معادل ها در دیکشنری فارسی:
انتصاب
appointment as/to something
انتصاب به عنوان/در چیزی
1. her recent appointment to the post
1. انتصاب اخیر او به آن پست شغلی
2. his appointment as principal
2. انتصاب او به عنوان مدیر
تصاویر
کلمات نزدیک
appointee
appointed
appoint
appoggiatura
applying
apportion
apposite
apposition
appositive
appr
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان