خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کماندار
[اسم]
archer
/ˈɑːrtʃər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کماندار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تیرانداز
1.The expert archer hit the target every time.
1. کماندار قهار هر بار به هدف زد.
تصاویر
کلمات نزدیک
archenemy
arched
archduke
archduchess
archdiocese
archery
archetypal
archetype
archiepiscopal
archimandrite
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان