خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بلند شدن
[فعل]
to ascend
/əˈsend/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: ascended]
[گذشته: ascended]
[گذشته کامل: ascended]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بلند شدن
بالا رفتن، صعود کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
صعود کردن
متصاعد شدن
بالا آمدن
مترادف و متضاد
rise
descend
1.Mist ascended from the valley.
1. مه از دره بلند می شد.
2.The air became colder as we ascended.
2. هوا همینطور که بالاتر می رفتیم (صعود می کردیم) سردتر می شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
asbo
asbestos
asap
asafoetida
as you walk in there's a large kitchen on the right.
ascendance
ascendancy
ascending
ascension
ascension day
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان