خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خاکستر
2 . زبانگنجشک (درخت)
[اسم]
ash
/æʃ/
قابل شمارش
[جمع: ashes]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خاکستر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خاکستر
1.She wanted her ashes to be scattered at sea.
1. او میخواست خاکسترش در دریا پخش شود [به دریا ریخته شود].
2
زبانگنجشک (درخت)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
زبانگنجشک
مترادف و متضاد
European ash
تصاویر
کلمات نزدیک
asexual
asepsis
asean
ascribe
ascot
ash blonde
ash wednesday
ashamed
ashen
ashes
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان