خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جنبه
2 . نما
[اسم]
aspect
/ˈæˌspɛkt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
جنبه
وجه، بعد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جنبه
ویژگی
وجه
نمود
مترادف و متضاد
facet
feature
aspect of something
جنبه چیزی
1. His illness affects almost every aspect of his life.
1. بیماری او تقریباً روی تمام جنبههای زندگیاش تأثیر میگذارد.
2. Lighting is a vitally important aspect of film-making.
2. نورپردازی از مهمترین جنبههای فیلمسازی است.
3. Which aspects of the job do you most enjoy?
3. از کدام جنبههای کار بیشتر لذت میبرید؟
2
نما
رو
مترادف و متضاد
orientation
outlook
position
view
1.Our room had a western aspect.
1. اتاق ما نمای غربی داشت.
2.The southern aspect of the school was dominated by the mountain.
2. نمای جنوبی مدرسه تحتالشعاع کوهستان واقع بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
asparagus
asp
asleep
aslan
asl
aspen
asperity
asperse
aspersion
aspersions
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان